بعضی وقتها. نه، بعضی وقتها که نه، در واقع خیلی وقتها! حس میکنم که خدا دیگه اون خدای همیشگی نیست! فکر میکنم حوصلهش خیلی وقته که سر رفته و واسه سرگرمی خودش ما رو موشهای آزمایشگاهی خودش کرده! مثلاً، یادتونه یه مدت کلاً ایران رفته بود روی مود تصادف و سوانح زمینی که حتی پل هوایی هم برای امنیت جواب نمیداد؟ یا اینکه یه زمانی فقط ایران رو برداشت و گذاشت روی یک موبایل نوکیا 1100 که همش در حال ویبرهست؟ یا اصلاً سوانح هوایی، فکر کنم توی این مورد، خدا داشته شبیهساز جدیدش رو امتحان میکرده ببینه روی ما جواب میده آیا که روی بقیه هم آزمایشش کنه. یا اصلاً جدیدترینش، کرونا! این یکی باید اعتراف کنم که خیلی مخوفه! به نظرم خدا دیده که ما اکثر چیز (!) هامون که چینیه، حداقل رو مرگمون هم لیبل Made In China بخوره یکم ملائکه بخندن! والا! بیچارهها که همش دارن از بالای گناههای ما غصه میخورن، گناه دارن دیگه! :/
پ.ن 1: این جفنگیات رو فقط به خاطر آوردن یه لبخند کوچیک روی لبهای شما نوشتم! به خصوص که توی این اوضاع بد و افتضاح، هیچکدوممون رنگ شادی رو تقریباً ندیدیم. البته فکر کنم متوجه شدید که اکثر نوشتههام سرقتی از تلگرام و توئیتر بودن. :/
پ.ن 2: خیلی وقت بود که حال و حوصله نوشتن نداشتم. حقیقتش برای نشریه انجمن علمی دانشکدهمون، مطلب مینوشتم و فرصت نداشتم ولی با خودم عهد کردم که تموم بشه، میآم و مینویسم و خلاصه اینکه کولاک میکنم! ولی نمیدونم چرا اصلاً بعدش هم انرژی برای نوشتن نداشتم. :/ خلاصه اینکه ببخشید که منتظرتون گذاشتم (مطمئنم که همهتون میگفتین: شاید امروز بیاید، شاید: دی).
پ.ن 3: خیلی دلم میخواد که فرار کنم از اینجا و برم یه جایی که منظرهای شبیه به تصویر بالا را رو داشته باشه، فقط بشینم و نگاه کنم و به عدم فکر کنم.
درباره این سایت